لات‌های کوچه‌خلوت

پیشینه به‌تصویرکشیدن افراد حاشیه‌نشین و لمپن به سال‌های قبل از انقلاب بازمی‌گردد؛ پرونده سینمای جاهلی در سال‌های پس از انقلاب بسته شد.

پیشینه به‌تصویرکشیدن افراد حاشیه‌نشین و لمپن به سال‌های قبل از انقلاب بازمی‌گردد؛  پرونده سینمای جاهلی در سال‌های پس از انقلاب بسته شد. البته روایت زندگی افراد حاشیه‌نشین در شکل‌های دیگر به‌مرور بازآفرینی شد. در این سال‌ها ما با تصویری از اراذل و اوباش در فیلم‌ها و سریال‌ها مواجه شدیم که دیگر چندان انطباقی با نمونه‌های کلاسیک سینمای ایران در دهه‌های۴۰ و ۵۰ (در ۲تقسیم‌بندی کلی سینمای جاهلی و سینمای موسوم به خیابانی) نداشت. لات‌های عربده‌کش که وسط خیابان خودنمایی می‌کنند یا در حال سرقت و ایجاد مزاحمت برای نوامیس مردم هستند، بخشی از این تصویر را در قالب آشنای درام اجتماعی می‌سازند که قرار است به شکلی در حد امکان عریان، معضلات جامعه را به نمایش بگذارد؛ هرچند در برخی از این آثار به‌نظر می‌رسد هدف از نمایش لات‌بازی بیشتر ایجاد جذابیت است. میانه‌های دهه۹۰ تصویر لمپن‌ها در فیلم‌ها و سریال‌ها تغییر کرد. معمولا از فیلم «مغزهای کوچک زنگ‌زده» به‌عنوان اثری آغازگر در این زمینه نام برده می‌شود. هومن سیدی در این فیلم تصویری از لات‌ها ارائه داد که در سینمای ایران خیلی مسبوق‌به‌سابقه نبود. نکته اما اینجا بود که این شخصیت‌ها و همینطور فضا و اتمسفر بیشتر از نمونه‌های آمریکای لاتین الگوبرداری شده بود تا آنچه زیر پوست شهر جریان دارد. هرچند در این بازنمایی رگه‌هایی از آنچه تصویر لمپن‌های روزگار ما نامیده می‌شود، به چشم می‌خورد.‌با موفقیت انتقادی و تجاری مغزهای کوچک زنگ‌زده، طبیعی بود که مثل هر فیلم موفقی موجی از محصولات مشابه به راه بیفتد.
میان این آثار «شنای پروانه» بیشتر مورد توجه قرار گرفت؛ فیلمی که در کنار نمایش زیست لمپن‌ها به پدیده لات‌های فضای مجازی هم توجه نشان می‌داد. تصویر موبایلی امیر آقایی در شنای پروانه، با اینکه لحظه‌ای گذرا از فیلم بود، به‌عنوان شناسه این اثر مطرح شد؛ تصویری که بازتاب‌دهنده کری‌ها و رجزخوانی‌هایی است که حالا به‌جای اینکه صرفا سر گذر به نمایش درآید، در فضای مجازی منتشر می‌شود؛ پدیده‌ای که از دهه۹۰ و با گسترش شبکه‌های اجتماعی گسترش یافت و تصویری از لات‌ها ساخت که تفاوت‌های محسوسی با شمایل سنتی لمپن‌ها داشت. آثار محمد کارت چه در فیلم «شنای پروانه» و چه در سریال «یاغی»، فارغ از کیفیت‌شان، به توفیق نسبی رسیدند. پیش از یاغی ما شاهد نمایش سریال‌هایی چون «سیاوش»(سروش محمدزاده) در شبکه نمایش خانگی بودیم که از همین زاویه به آن نقدهای زیادی وارد شد؛ سریالی که متهم به ارائه خشونت عریان و زننده و ترویج مستقیم لات‌بازی شد. حالا هم نوبت به سریال «غربت» رسیده که ۲قسمت اولش بیشتر با انتقاد مواجه شده‌است. ‌

غربت؛ شکست در نقطه حرکت
سریال غربت از روز جمعه ۱۹مردادماه در یکی از پلتفرم‌های شبکه نمایش خانگی منتشر شد؛ سریالی که در بهترین حالت و با مهربانانه‌ترین دیدگاه می‌توان آن را اینطور توصیف کرد: ناموفق؛ جدیدترین سریال شبکه نمایش خانگی نوشته و ساخته امیرپورکیان است که پیش از این سریال ممنوعه را از او دیده بودیم. تهیه‌کننده هم صادق یاری، یکی از تهیه‌کنندگان سریال ممنوعه است؛  بنابراین می‌توان گفت با سریال دیگری از تیم ممنوعه روبه‌رو هستیم. سریال با بازی آناهیتا درگاهی، بهاره کیان‌افشار و مهدی حسینی‌نیا درباره گروهی از زنان قاچاقچی مواد‌مخدر است که برای دور زدن صاحب کارشان و مهاجرت نیاز به سرمایه هنگفتی دارند و به همین دلیل دست به سرقت بزرگی می‌زنند. سریال یک درام جنایی است که قرار است با پرداختن به حاشیه‌نشینی در قالب یک ‌سریال هیجانی و اجتماعی مخاطبش را درگیر کند‌.

شخصیت‌ها
از نظر بخش زیادی از تماشاگران سریال، شخصیت‌های سریال بسیار غلو شده و «اگزجره» هستند.  در مورد گریم‌ها به‌خصوص گریم مهدی حسینی‌نیا با مو و ریش بلند به این غلوشدگی بیشتر اشاره شده است؛ ضمن اینکه در مورد زنان هم گفته شده چهره‌های آنها که عمل زیبایی داشته‌اند به هیچ‌وجه برای بازی در نقش یک زن دردکشیده حاشیه شهر مناسب نیست. کاربران به اینکه همه‌‌چیز زیادی طراحی و به فرمان کارگردان چیده شده هم اشاره کرده‌اند که باعث شده شخصیت‌ها و فضاسازی ساختگی باشد.‌

مخاطبان چه می‌گویند؟
نظرات مختلفی را در مدح یا علیه یک‌ سریال می‌توان در شبکه‌های اجتماعی و در قسمت دیدگاه‌های پلتفرم پخش‌کننده خواند، اما درباره سریال غربت با قاطعیت می‌توان گفت نقدها و کامنت‌ها تقریبا به تمامی ‌منفی هستند. نقدها از همان نوشته ابتدای تیتراژ شروع می‌شود.
 این نوشته به مخاطب می‌گوید حاشیه‌نشینی همواره یکی از معضلات شهری به‌حساب می‌آید و می‌تواند مشکلات بسیاری را در حوزه امنیت، اشتغال و مسائل فرهنگی به‌وجود بیاورد و سودجویان همیشه در کمین حاشیه‌نشینان هستند. مخاطبان این نوشته را مستقیم‌گویی و دیکته کردن آنچه در ذهن سازندگان بوده، دانسته‌اند که به تماشاگر خط فکری می‌دهد. بعضی دیگر از کاربران فضای مجازی و مخاطبان سریال، مهم‌ترین نکته را توضیح ندادن موقعیت مکانی دانسته‌اند و با توجه به اینکه اصولا غربت با مکان پیوند دارد، آن را نقد کرده‌اند. شلوغی و به‌هم‌ریختگی فیلمنامه و قابل فهم نبودن وقایع هم مسئله دیگری بوده که تماشاگران سریال به آن توجه کرده‌ و واکنش نشان داده‌اند.
تک‌جمله «من که نفهمیدم چی شد» را می‌توانید به‌وفور در کامنت‌های سریال ببینید. بعضی منتقدان هم تدوین آن را سرگیجه‌آور توصیف کرده‌اند که در نهایت اثر را از معنا خالی می‌کند.
آنها به رعایت نشدن اصول فیلمسازی حتی به‌طور مثال در نگه داشتن خط فرضی هم اشاره کرده‌اند. منتقدانی هم بوده‌اند که ایده سریال را دوست داشته‌اند. اینکه عده‌ای خلافکار حاشیه‌نشین در حال انجام کارهای غیرقانونی باشند برای آنها جذاب بوده، اما معتقدند ایده به هیچ‌وجه در اجرا موفقیت نداشته است.

بازی‌ها
در مورد بازی‌ها بعضی از تماشاگران آن را قابل‌قبول دانسته‌اند. بعضی هم بازی‌ها را غیرقابل باور توصیف کرده‌اند؛ ازجمله منتقدی نوشته است: «در این سریال از بازیگران باتجربه‌ای برای ایفای نقش استفاده شده، ولی قبای نقش‌های محول شده به بازیگرها به‌شدت به تن آنها گشاد است؛ به‌عنوان مثال بهاره کیان‌افشار همیشه برای علاقه‌مندان به فیلم و سریال در کاراکترهایی ظاهر شده که هیچ نشانی از خشونت و سرکشی در آن هویدا نبوده، ولی در حال حاضر این بازیگر در کاراکتری خشن، سرکش، سارق و حاشیه‌نشین در حال ایفای نقش است و همین امر باعث شده که بازی برای بیننده غیرقابل باور باشد. آناهیتا درگاهی نیز از این قاعده مستثنا نیست و او هم نتوانسته در قامت یک کاراکتر اراذل، معتاد و لیدر به‌خوبی حس را به مخاطب منتقل کند.»
بعضی دیگر به بازی خوب مهدی حسینی‌نیا که پیش‌تر هم بازی‌های خوبی از او در سریال‌هایی مثل یاغی و رهایم کن دیده بودیم، اشاره کرده‌اند. در مقابل عده دیگری عقیده دارند او با بازی در سریال‌های متعدد، کیفیت را قربانی کمیت کرده است.‌