لاله صبوری: قرار بود به آمریکا مهاجرت کنم اما…

گفت‌وگو با لاله صبوری مجری مسابقه آشپزی با مامان را بخوانید.

از هنرمندان باسابقه تلویزیون کشورمان است که در دهه ۷۰وارد حرفه بازیگری شد. لاله صبوری، پس از بازی در جُنگ ۷۷مهران مدیری به اوج شهرت رسید و نامش را جزو نخستین بازیگران زن کشورمان در ژانر طنز ثبت کرد. گرچه این هنرمند در سال‌های اخیر نقش‌های چندان پررنگی نداشته و کمتر در قاب تلویزیون ظاهر شده، اما در عرصه‌های دیگر هنر ازجمله نویسندگی، کارگردانی و اجرا کارنامه پروپیمانی دارد. به بهانه اجرای مسابقه «آشپزی با مامان» که این شب‌ها از شبکه پنج سیما پخش می‌شود، در لوکیشن مسابقه با او درباره این برنامه و سایر فعالیت‌های هنری و زندگی خانودگی‌اش هم‌صحبت شدیم.

خانم صبوری شما هم مثل خیلی از بازیگران به‌خاطر علاقه به بازیگری وارد این حرفه شدید؟
نه من اصلا به بازیگری علاقه نداشتم، دلم می‌خواست نویسنده شوم. در دانشگاه رشته ادبیات نمایشی خواندم و در دوران دانشجویی چند نمایشنامه و فیلمنامه نوشتم ولی کسی کارهایم را تحویل نمی‌گرفت؛ من هم باید پول درمی‌آوردم برای همین ناخواسته وارد حرفه بازیگری شدم. اما این را هم اضافه کنم در همه این سال‌ها در کنار بازیگری نویسندگی هم کرده‌ام.

اوج شهرت و محبوبیت شما بعد از بازی در برنامه جنگ‌۷۷بود. یادتان می‌آید که چطور به آن برنامه پیوستید؟
در دوره دانشجویی که ناچار شدم بازیگری کنم، رامین ناصرنصیر یکی از بازی‌هایم را دید و برای آقای مدیری تعریف کرد و بعد هم دعوت به‌کار شدم. یادم هست یک هفته بعد از بازی در جنگ ۷۷یک اتفاق عجیب افتاد؛ یک‌دفعه متوجه شدم که همه من را در خیابان می‌شناسند و به نام «مریم» (کاراکترم در آن برنامه) صدا می‌زنند.

الان شما را به چه نامی می‌شناسند؟
حالا من را به اسم لاله صبوری می‌شناسند ولی در سال‌ها به فراخور کارهایی که انجام می‌دادم نامم عوض می‌شد. مثلا بعد از مجموعه «این زمینی‌ها» تا مدت‌ها نامم کاراکتر آن سریال یعنی «ستاره» بود.

سال ۷۳با وجود اینکه مادر دو بچه ۷و ۴ساله بودید؛ با رتبه ۲۶کنکور وارد دانشگاه شدید. آن موفقیت را چطور به‌دست آوردید؟
به خاطر مادر فرهنگی‌ام، کتاب‌های بسیاری در دسترس داشتم و از بچگی به مطالعه عادت کرده بودم؛ شاید بتوان گفت از ۱۲-۱۰سالگی یک کتابخوان حرفه‌ای بودم. همین موضوع باعث شد اطلاعات عمومی‌ و هنری مناسبی داشته باشم و رتبه خوبی در کنکور بیاورم.

چرا در سال‌های اخیر اینقدر کم‌کار شده‌اید؟
کم‌کار نشده‌ام؛ کار تصویری کمتر قبول می‌کنم. چون با حدود ۳۰سال سابقه کار حاضر نیستم با گروه و عوامل غیرحرفه‌ای یا کارنابلد و ضعیف کار کنم. در عوض تعداد زیادی فیلمنامه نوشته‌ام و کارگردانی کرده‌ام. ۲سال‌و نیم کارگردان و نویسنده برنامه زنده رنگین کمان بودم و بیش از هزار متن برای آن نوشتم و کارگردانی کردم. چند فیلم مستند برای میراث فرهنگی و سازمان محیط‌زیست و چند مجموعه برای کودکان ساخته‌ام.

علاوه بر این فعالیت‌هایی که شمردید، دستی هم در اجرا دارید.
بله، همیشه در کنار کارهایم اجرا کرده‌ام. از سال ۸۲ تا ۸۴، ۲سال مجری برنامه «شباهنگام» بودم، «مکث»، «آشپزی خودمونی»، «عید حسابی» و «آشپزی با مامان» هم بخشی از اجراهایم هست.

بین اجرا و بازیگری کدام را ترجیح می‌دهید؟
چندان فرق نمی‌کند. البته اجرای زنده مثل تئاتر است که نفس به نفس مخاطب کار می‌کنی و این خیلی لذتبخش است.

از نظر شما که در هر دو حیطه اجرا و بازیگری تجربه دارید، کدام سخت‌تر است؟
به‌نظرم اجرا از بازیگری سخت‌تر است چون در بازیگری به نقشی که باید ایفا کنی مدت‌ها فکر می‌کنی، متن را می‌خوانی، با بازیگر روبه‌رو هماهنگ می‌شوی، او را می‌شناسی و کسی هست که هدایتت می‌کند. اما در اجرا حداقل این است که با طرف مقابل تمرین نکردی، او را نمی‌شناسی و بسیاری از موقعیت‌ها غیرقابل پیش‌بینی است.

پیش آمده که از اجرا یا بازی در کاری پشیمان شده باشید؟
نه معتقدم آدم هر کاری می‌کند و هر تصمیمی که می‌گیرد در آن لحظه بهترین کار و تصمیم بوده، چون بیشتر از آن بلد نبوده.

با توجه به سابقه ۳۰ساله بازیگری حضورتان در سینما هم کمرنگ بوده، پیشنهاد کاری نداشتید یا…؟
اوایل کارم پیشنهاد‌های سینمایی هم داشتم. اولش اشتباه خودم بود، چون فکر می‌کردم باید نقش ویژه‌ای به من بدهند و قبول نکردم. بعدش هم پیشنهاد‌ها کمتر شد و آخرش هم نقش خاصی که در ذهنم بود، وجود نداشت. اصولا هم در انتخاب نقش‌ها سختگیرم.

بپردازیم به تازه‌ترین اجرایتان یعنی مسابقه «آشپزی با مامان»؛ چطور به این مجموعه پیوستید؟
پیشنهاد اجرای این برنامه را به ۲دلیل قبول کردم. یکی اینکه بر محور مامان‌بودن و آشپزی است و دیگری حرفه‌ای، کاربلد و با اخلاق‌بودن تیم فنی و سازندگان برنامه با وجود اینکه کارگردان و تهیه‌کننده جوان بودند، ولی وقتی با آنها صحبت کردم متوجه شدم که می‌دانند چه کار می‌خواهند بکنند و در روند کار هم دیدم که بسیار کاربلد و حرفه‌ای هستند و باید اعتراف کنم این درجه از پختگی و کاربلدی را از یک گروه دهه شصتی و جوان انتظار نداشتم.

خودتان مادر و آشپز خوبی هستید؟
مادری هم مثل آشپزی برایم شیرین و مثل یک تراپی است، البته نمی‌دانم مادر خوبی هستم یا نه؛ ولی قطعا آشپز خوبی هستم.

چطور اینقدر مطمئنید؟
در کودکی به‌دلیل اینکه مادرم معلم بود و اغلب خانه نبود و پدرم هم نظامی بود و ماموریت می‌رفت، خیلی وقت‌ها در خانه مجبور بودم آشپزی کنم و در ۱۲سالگی یک آشپز کامل و حرفه‌ای شدم.

پس با تکیه بر تجربه آشپزی‌تان در مسابقه «آشپزی با مامان» داوری می‌کنید؟
من برای داوری در این برنامه فقط یک رأی دارم، ۲رأی دیگر را کارشناس و تهیه‌کننده برنامه یعنی خانم کامکار و آقای خوش‌بیان می‌دهند. البته این را هم بگویم که وقتی شرکت‌کننده‌ها کم‌سن و سال هستند و امتیازشان کم می‌شود، دلم نمی‌آید ناراحت شوند برای همین از داورها خواهش می‌کنم امتیاز مساوی بدهند.

چه بازخوردهایی از اجرا در سری اول «آشپزی با مامان» گرفته‌اید؟
مردم هر جا من را می‌بینند نخستین سؤالشان این است که چطور به برنامه بیایند. برخی هم مسابقه را نقد می‌کنند مثلا می‌گویند «چرا این غذا را اینطوری می‌پزید؟ ما جور دیگر می‌پزیم» و از این جور حرف‌ها. این را هم بگویم از بازخوردهایی که در فضای مجازی می‌گیرم به این نتیجه رسیده‌ام که این برنامه در شهرستان‌ها مخاطب بیشتری دارد.

صحبت از فضای مجازی شد، چقدر وقت‌تان را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذرانید؟
یک دوره‌ای خیلی ولی الان بسیار کم و محدود شده. معتقدم ۸۰-۷۰درصد فضای مجازی فیک هست و سعی می‌کنم از این فضا پرهیز کنم.

خودتان در خانه با دخترتان آشپزی می‌کنید؟
نه متأسفانه. دختر بزرگم هلیا، یک سال است ازدواج کرده و سر خانه و زندگی خودش رفته؛ من با دختر کوچکم نورا که ۱۶ساله است زندگی می‌کنم؛ اما نورا به آشپزی و کار خانه علاقه چندانی ندارد.

دوست نداشتید دخترهایتان مثل مادرشان بازیگر شوند؟
به هیچ وجه. بازیگرها امنیت شغلی ندارند. ۳سال کرونا کسی سراغ ما را نگرفت. اگر سال‌ها جلوی دوربین نباشی، ولو نیاز به‌کار هم داشته باشی، کسی نمی‌پرسد کجایی؟ برای همین موافق بازیگری بچه‌هایم نبوده و نیستم و دختر بزرگم کارشناسی‌ارشد روانشناسی خوانده و در رشته خودش مشغول به‌کار است.

اوقات فراغت را چطور می‌گذرانید؟
اگر سر کار نباشم خودم را در خانه مشغول می‌کنم. مثلا کمدها را بیرون می‌ریزنم و تمیز می‌کنم. گوشه خانه دکور می‌زنم و رنگ می‌کنم، ترشی و شور درست می‌کنم چون اصلا اهل خرید اینجور چیزها از بیرون نیستم، فیلم و سریال‌های روز را می‌بینم به باشگاه می‌روم و ورزش می‌کنم و… خلاصه اینکه بیکار نمی‌مانم.

سینما رفتن هم در برنامه‌تان هست؟
نه چندان. این پلتفرم‌ها ما را تنبل کرده‌اند، ضمن اینکه ترافیک تهران هم آزاردهنده هست.

اهل سفر هستید؟
خیلی زیاد. همین چند هفته پیش شمال بودم. کلا به سفر زمینی و جاده خیلی علاقه دارم.

یک زمانی شایعه شده بود که قصد مهاجرت به آمریکا را دارید، منصرف شدید؟
به‌دلیل اینکه همسرم متولد آمریکا بود یک دوره‌ای قرار بود به آمریکا برویم ولی منصرف شدم. نمی‌توانم آن‌جا زندگی کنم. جدا از تعلق خاطر به بچه‌ها و پدر و مادرم، احساس غریبگی وحشتناکی دارم. کلا در آمریکا خیلی غریب بودم و در خیابان‌ها به‌معنای واقعی کلمه تنها بودم. هیچ دلبستگی و ارتباطی نداشتم. ایرانی‌های مقیم آن‌جا را هم که اصلا نمی‌فهمیدم چه می‌گویند. همسرم هم به‌خاطر اینکه بمانم خیلی تلاش کرد و مدام به شهر‌های مختلف سفر می‌کردیم که به من خوش بگذرد. الان هم به‌عنوان سفر می‌روم و می‌آیم، ولی هیچ‌وقت از ایران مهاجرت نخواهم کرد. در مملکت خودم کلی دوستان قدیمی و دوست نویسنده و شاعر دارم ولی در آنجا خیلی غریبم.