نگاهی به شبکه مخفی زنان/فمینیسم تکراری زنان سنتی در جوامع مردسالار

شبکه مخفی زنان گذار جامعه زنان را از حالت سنت به مدرنیته به تصویر می‌کشد، البته تصویری همیشه مخدوش. این سریال‌ها اغلب دست به گریبان مسئله فمینیسم می‌شوند. فمینیسمی‌ که می‌خواهد از بیرون یک جامعه سنتی را هدایت کند و به مردم مانند یک بیگانه نگاه کند.

ایدئولوژی و ارزش‌ها پایه و زیربنای هر جامعه و هر فرهنگی را می‌سازد. این ایدئولوژی است که تعیین می‌کند در جامعه چه چیزی ارزش تلقی شود و چه چیزی ضد ارزش و این مهم در تمام ساحت‌های مسائل فرهنگی خود را نشان می‌دهد و بروز و ظهور می‌کند، اعم از سینما، تئاتر، کتاب‌ها و عکس‌ها و … . حال باید دید ایدئولوژی چگونه می‌تواند این عملکرد را داشته باشد، چگونه می‌تواند به مردم یک جامعه بفهماند و بقبولاند که چه چیزی ارزشمند و مهم است: از طریق صدا کردن و صدا زدن. ایدئولوژی فقط افراد را صدا می‌کند و نام و عنوان برایشان تعیین می‌کند. هر جامعه با توجه به فرهنگ خودش به این صدا کردن‌ها پاسخ می‌دهد. برای مثال یک جامعه سرمایه‌داری تمامی‌افراد را مشتری و مخاطب کالاهای خود می‌داند و با مردم در قشرهای مختلف به عنوان خریدار کالاهای مصرفی رفتار می‌کند و در این میان فقط به سود و منفعت خود توجه نشان می‌دهد، مردم هم با نوع رفتار خود به این ایدئولوژی حاکم پاسخ مثبت یا منفی می‌دهند. به همین منوال در یک جامعه مردسالارِ سنتی، زنان به عنوان کالا و ابزار دیده می‌شوند، حال اگر زنان با رفتار و یا ظاهری در جامعه حاضر شوند که پاسخی مثبت در این راستا و این ایدئولوژی باشد یعنی کالایی بودن خود را پذیرفته و ایدئولوژی جامعه مرد سالار را تأیید کرده‌اند. مثل زنی که پوششی خارج از عرف جامعه دارد و یا پوششی که او را با عنوان جنسیت‌زدگی انگشت نما می‌کند.

با همین مقدمه مختصر می‌توان وارد فضای کلی حاکم بر سریال شبکه مخفی زنان شد. این فضا زنانی را نشان می‌دهد که فارغ از اینکه سنتی و خانه دار هستند و یا متجدد و امروزی، کسانی هستند که با توجه به حرکات، رفتارها و ظواهر امر و پوشش‌هایشان، می‌توان گفت تا حد بسیار زیادی به جامعه مردسالار پاسخ مثبت داده‌اند. چه زنی که سه هوو دارد و از همه جا بی‌خبر گوشه خانه نشسته و با آمدن مرد خانه دستپاچه برای آب و رنگ دادن به صورتش، متوسل می‌شود به نیشگون گرفتن از گونه‌اش و با آب دهان سر و موی و ابرو مرتب می‌کند ؛ و چه زنی که مادمازل گونه با رنگ و لعابی فرنگی و حرکات و سکنات و پوششی نامتعارف سعی در تصدی کرسی سفارت اولین زن ایران را دارد. شاهد مدعا هم آنکه مردی که در نقش مقابل اوست با وجود چهار همسر شیفته و فریفته او می‌شود. در هر دو گونه این زنان که دسته‌ای متعلق به جامعه سنت و دسته‌ای متعلق به جامعه در حال گذار از سنت به تجدد هستند، غلظت جنسیت زدگی را مشاهده می‌کنیم. یعنی زن به مثابه یک انسان فرهیخته با کمالات فرهنگی و امور متعالی و ارزش‌های فکری و دیدگاهی دیده نمی‌شود. تنها و تنها زن به مثابه کامل یک جنس و کالا مشاهده می‌شود.

این سریال که البته سعی شده با طعم اندکی طنز مهمان مخاطب باشد و سریال‌های مشابه آن از نظر تاریخی، گذار جامعه زنان را از حالت سنت به مدرنیته می‌خواهند به تصویر بکشند. البته تصویری همیشه مخدوش و یک سویه مانند سریال شهرزاد. این سریال‌ها اغلب دست به گریبان مسئله فمینیسم می‌شوند. فمینیسمی‌ که می‌خواهد از بیرون یک جامعه سنتی را هدایت کند و به مردم مانند یک بیگانه به آن نگاه می‌کنند. فمینیسمی‌ که وقتی در کشورهای غربی شروع شد مهم‌ترین مصادیق حیات بشری و سیر طبیعی زندگی یک انسان را در بر داشت. به این معنا و مفهوم که یک انسان و نه یک زن، ظلمی‌بر او رفته و حقی طبیعی از او زائل شده که می‌خواهد آن را احقاق کند. اما وقتی در ایران می‌آید یک حالت سرخوشانه و تجدد مآبانه به خود می‌گیرد.

به نوعی می‌توان گفت زنان ایرانی به آن حد از لزوم و الزامات حقوقی اولیه زندگی بشری توجهی ندارند، چرا که تا به حال به آن مبتلا نشده‌اند و یا اگر موارد و نواقصی بوده است موردی و جزیی بوده، اما مستندات نشان می‌دهد حقوق اولیه زنان در کشورهای غربی، برخلاف آن چیزی که رسانه‌های آنان تبلیغ می‌کند، رعایت نمی‌شود. این موارد اعم از محدودیت‌ها، سلب آزادی‌ها، عدم رعایت حقوق زن در خانواده، محل کار، قوانین و مقررات حاکم بر کشور و بسیاری از مصادیق دیگر همه حاکی از آن است که زنان در غرب برای مبتدی‌ترین حقوق‌هایشان در زندگی فردی و اجتماعی به مبارزه پرداخته‌اند. کما اینکه با نگاهی اجمالی به موج های مختلف فمینیسم در غرب به راحتی می‌توان فهمید که زنان در اروپا و آمریکا از اغلب و اهم حقوقشان محروم بوده‌اند. از موج اول که هدفش دستیابی به ساده‌ترین حقوق بشری بود تا موج چهارم که اهداف مبارزه با آزارهای جنسی و تجاوزها را پیگیری می‌کرد، همگی اذعان می‌کنند که غرب مؤلفه‌های خوبی برای رضایت زنان از میزان حقوق و آزادی‌هایشان در نظر نداشته و ندارد.

یکی از بزرگترین این مبارزات و جنبش‌ها که در سال های اخیر باب شد جنبش ” METOO ” بود که هنرمندان هالیوودی یکی پس از دیگری لب به سخن باز کردند و پرده از اسرار مگوی غرب برداشتند. غربی که همیشه ادعای برابری جنسیتی، حقوق مساوی زن و مرد و خیلی موارد دیگر داشت.

اما اسلام خیلی سال قبل از این‌ها نه تنها این حقوق را برای زن قائل بود بلکه از تأکیدات همیشگی امور دینی قرار می‌داد و ارزش و مقام زن را چه در نهاد خانواده و چه جامعه در هر جایگاهی به خوبی تبیین کرده بود. یکی از این موارد آیه ۳۲ سوره مبارکه نسا است که برای زن حق در اموال شخصی قائل است، زنی که تا همین اواخر در خیلی از همین جوامع به اصطلاح پیشرفته نه تنها دارای حق مالکیت نبود بلکه خودش هم یک کالا محسوب می‌شد. لرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّااكْتَسَبْنَ. (۳۲ نساء)

مستندات نشان می‌دهد حقوق اولیه زنان در کشورهای غربی، برخلاف آن چیزی که رسانه‌های آنان تبلیغ می‌کند، رعایت نمی‌شود. این موارد اعم از محدودیت‌ها، سلب آزادی‌ها، عدم رعایت حقوق زن در خانواده، محل کار، قوانین و مقررات حاکم بر کشور و بسیاری از مصادیق دیگر همه حاکی از آن است که زنان در غرب برای مبتدی‌ترین حقوق‌هایشان در زندگی فردی و اجتماعی به مبارزه پرداخته‌اند

اما امروزه شاهد این هستیم که به نوعی دیگر زنان را شئ پندارانه و کالاگونه وارد بازی های جامعه سرمایه‌داری متجدد متمدن امروزی کرده‌اند. بله، رسانه همان جزء جدایی ناپذیر و رازآلود عصر سرمایه‌داری غرب که زنان را به طرز تحقیرآمیزی به مثابه بی‌ارزش‌ترین کالاها وارد معاملات خود می‌کند. کالایی انگاری زنان دردی که از قدیم بوده است و امروزه به شکل متمدنانه و کادوپیچ شده به روزرسانی شده، اما زرق و برق شکل امروزی آن مانع از آن می‌شود که هر زنی بداند که چه ممکن است بر سرش بیاید.

همان نکته‌ای که در ابتدای این متن بیان شد. زنان اگر به هوش باشند و بدانند که کوچکترین حرکات و ظرافت‌های رفتاری شان پاسخ مثبتی برداشت می‌شود به این فرض کالایی نگری باید برای حفظ کرامت انسانی و معنوی خودشان هم که شده از این موارد دست بکشند.

سریال‌هایی مانند سریال تاریخی و طنزگونه شبکه مخفی زنان اگر با هوشیاری و ظرافت دیداری، درک شود، از قضا می‌تواند اتفاق مثبتی برای جامعه زنان ما باشد. زنانی که یک به یک به آن دفتر مرکزی زنان فرهیخته دعوت می‌شوند، می‌آیند از آرزوها، اهداف و برنامه‌های زندگیشان می‌گویند… زنانی که می‌توانند پر قدرت، با انگیزه، مجد و جامعه‌ساز باشند… اما همین ظرافت‌های رفتاری آنقدری عمیق و دقیق است که اگر ذره‌ای پا کج گذارند تا ثریا می‌رود دیوار کج. همانگونه که زنان ظرافت دارند، کنش‌های اجتماعی، رفتاری، دیدگاهی و اندیشه‌ای آنان هم ظرافت دارد. جزییاتی دارد که جز خود زنان درک نخواهند کرد. اگر یک زن به این لطافت‌ها و ظرافت های خود، توجه نکند، دقیق و عمیق نشود، قطعاً در هر روزگاری باشد چه عصر شبکه مخفی زنان و چه عصر حاضر محصور در ابزار نگری و شئ پنداری‌های درشت گونه و زخمت خواهد شد.