نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
یکی از سریالهای نوستالژیک تلویزیون در دهه ۷۰، مجموعه «آقای گرفتار» اثر حسن اِکلیلی است. این سریال که ماجراهای یک خانواده پرجمعیت را روایت میکرد، با استقبال فراوان مخاطبان مواجه شد و فصل دوم آن سال ۸۴ با نام «گرفتار» به تهیهکنندگی حسن اکلیلی و به کارگردانی اکبر منصور فلاح ساخته شد. قرار است فصل سوم «آقای گرفتار» نیز تولید شود و حسن اکلیلی هنرمند پیش کسوت اصفهانی به عنوان بازیگر در آن حضور خواهد داشت. به بهانه بازپخش فصل دوم این سریال خاطرهانگیز از شبکه آیفیلم، با حسن اکلیلی گفتوگو کردیم.
فصل اول سریال بسیار با استقبال مواجه شد. از واکنش مخاطبان در آن زمان چه به یاد دارید؟
فصل اول جریان بزرگی را راه انداخت و آن زمان خیلی به چشم آمد. اگرچه کار بسیار جمع و جوری بود، اما خیلی زبانزد بود و با توجه به خبرهایی که داشتم یا وقتی سفر میرفتم، میدیدم که در تمام ایران بسیار مورد توجه قرار گرفته بود، مثلا روی گِل پخش کن کامیون مینوشتند: «وای به حال گرفتار»! زمانی که فصل دوم را ساختیم، در خصوص این که کار مقداری از قصه اصلی ما دور شد، کمی با کارگردان اختلاف نظر داشتم چون به جای این که داستان کاملا به بچهها اختصاص داده شود، قصههای جانبی در کنارش رشد کرد، اما با این حال بد نبود. قرار گذاشتیم فصل سوم را هم بسازیم و تا زمان کلید خوردن هم جلو رفتیم، اما نشد. دلمان میخواهد یک کار کاملا بومی و بسیار خوبی را ارائه بدهیم.
چرا فصل سوم در سالهای گذشته و زودتر تولید نشد؟
از همان سالها هرکس ما را میدید میگفت پس چرا فصل سوم را نمیسازید! ما یک باور لازم داریم که یک تیم میتواند کاری را انجام بدهد، بگذاریم به کارشان برسند. همیشه دخالتها و اعمال نظرهای خاصی در ارتباط با قصه، ساخت، کارگردانی و پولی که میدادند وجود داشته. قبلا این طور به قصه نگاه میشد که کار شهرستانی است و تولید آن با مبلغ بسیار کم امکانپذیر نبود. اگر نگاه مهربانی وجود داشته باشد، میتوان در شهرستانها و استانها کارهای بسیار زیبایی ساخت، چون فرهنگ و امکانات زیستی زیبایی دارند.
با توجه به شرایط جامعه امروز، «آقای گرفتار ۳» باز هم میتواند حرف جدید و بهروز داشته باشد؟
جامعه ما دارد رو به پیری میرود و حالا قرار است قصه جوانان را با حال و هوای خودشان روایت کنیم. این ۹ فرزند قرار است ازدواج کنند یا بچهدار شوند و مثلا ۱۸ نفر شوند، بهانه داریم برای بازگویی این که انسان حتما باید زاینده باشد و موضوع بسیار مهمی است. این بخش ظاهری قضیه است و بخش زیرین این است که جوان جامعه ما الان چه وضعیتی دارد و چطور میتوانیم تلاش کنیم که دارای اشتغال، امکانات، مسکن خوب و وضعیت مناسب باشد. میتوانیم همه اینها را برایش درست تعریف کنیم. حتی اگر در جامعه این طور نیست، ما در سریال که میتوانیم به صورت آمالی و آرزویی بگوییم این طور هم میشود زندگی بسیار خوبی داشت. به نظرم بیننده بیشتری نسبت به کارهای دیگر خواهد داشت، چون وقتی به تازگی داشتیم برای شروع کار آماده میشدیم، زمانی که این ۹ بچه هرکدام با دیدگاههای خاص خودشان دور هم جمع میشدند، در من حس بسیار زیبایی به وجود میآمد و انگار جوانی خودم را میدیدم. در فیلمها زن و مردهایی که قرار است با هم ازدواج کنند، یک نوع گفتمان دارند، حالا اینها خواهر و برادر هستند و خیلی راحتتر میتوانند با هم دیالوگ برقرار کنند، خیلی بانمک میشود و فکر میکنم بسیار مورد توجه قرار بگیرد.
اما ساخت سریال امروزه با توجه به مشکلات جوانان و مسائل اقتصادی، بسیار سخت است.
میشود به بهانه این قصه، با مردم آشتی کنیم و مخاطبان پای تلویزیون بنشینند. میدانیم با توجه به وضعیت مردم، این که بنشینند برنامه مفرحی را ببینند و برایشان جذابیت داشته باشد، بسیار سخت است، اما فکر میکنم بین این ۹ نفر که با هم گفتوشنود میکنند، هرکسی بالاخره یک نفر را پیدا میکند که با او همذاتپنداری کند.
مثلا یکی اهل موسیقی است، یکی از دخترها آشپزیاش حرف ندارد، آن دختر دیگر خیلی زبل است. اینبار سعی کردیم نوشتهمان تخصصی باشد و این افراد همین طور بین هم وِل نباشند! هرکدام از آنها یک شخصیت و نماد یک دسته هستند.
پس «آقای گرفتار» ظرفیت دارد که در فصل سوم ادامه پیدا کند؟
یکی از مدیران سابق صداوسیما، در اولین صحبتهایی که با ما درباره فصل سوم داشت، گفت که حسن این کار را در ۱۰۰ قسمت بسازید. اگر قرار باشد یک مقدار به هرکدام از این ۹ نفر پرداخته شود، ساختن ۱۰۰ قسمت بسیار راحت است. نمیدانم چرا سیاست گذاریهای صداوسیما این طور است که فقط امسالمان را برگزار کنیم و بیاییم با تعجیل، کاری را ارائه بدهیم! به نظرم قصه این امکان را دارد که بتوانیم با دقت زیاد، کار بسیار خوبی را ارائه بدهیم. حتی میتواند استمرار داشته باشد و تا جایی که بنده خدا «گرفتار» از دنیا برود و نسل بعد بیاید، پیش برود. در دنیا هم میبینیم که مثلا یک نمایش مدت طولانی روی صحنه است، اما ما چیزی را هم که با اقبال مواجه میشود ،رها میکنیم. اگر از سالهای قبل کمک میکردند، ما با گرفتارها بزرگ میشدیم، این خانواده سال به سال مشکلات خودشان را داشتند و ما هم به مردم میگفتیم برای حل مشکلات یک خانواده ۱۱ نفره، چه قصههایی داریم که با هم واگویی کنیم.
با توجه به تجربه همکاریتان با آقای امرا… احمدجو و آقای اکبر خواجویی که آثار مهمی در تلویزیون ساختند، به نظرتان ویژگی آثار این هنرمندان چه بود که ماندگار شدند؟
آن زمان مدیران و مسئولان میگفتند کاری را با فلان مضمون میخواهیم، اکبر در خاطراتش به من میگفت زمان ساخت «کهنهسوار» به من یک دکمه دادند و گفتند برای این یک کت بدوز، بر فرض درباره «کُشتی» کاری را بساز. سریال تاریخی «هشت بهشت» قصه بسیار سادهای داشت و بارها پخش شده، چون هنوز تاریخ مصرف داستان تمام نشده است.
موضوع سریال «پدرسالار» مسئله مبتلابه خانوادهها در گذشته بود. «روزی روزگاری» مالامال از سنتها، فرهنگ ها و موضوعاتی مانند مردی و مردانگی، گذشت، حرام و حلال و ویژگی هایی بود که ما ایرانیها عاشق آنها هستیم، به همین دلیل قصهها ماندگارتر بود. خدا آقای علی حاتمی را رحمت کند شاعر سینماست دیگر، همین الان هم وقتی تصادفی کارهایش را میبینی با خود میگویی این را دیده بودم، اما تا به حال متوجه فلان نکته نشده بودم. کاری که با اصالت و ریشه باشد، میماند. البته این بندگان خدا آن زمان هم که این کارها را با امکانات محدود ساختند، سختی بسیار زیادی کشیدند. الان فکر میکنند فقط پول مسئله را حل میکند و پول زیادی را صرف یک اثر تولیدی می کنند! این طور نیست. باید عشق، معرفت، آشنایی سابقه و دانش باشد.